79 - د ززززد و مامانی
روز 22 آذر بود دقیقا روزی که ماه صفر تموم شده بود
انگشتر خوشکلم ویه پنجاهی رفت ونفهمیدم بد جوری رو دست خوردم
یه پراید مشکی که یه زن ومرد توش بودن وعربی حرف میزدن آدرس تهران رو پرسیدن و ... خلاصه با خوبی و خوشی ازهم جداشدیم و بعد که اومدم انگشترمو دستم کنم دیدم نیست
و شب فهمیدم 50 هیمم نیست
....
بعدشم شبش تمام ماهیچه های بدنم گرفت حتی صورتم
و دستام میلرزید
پاهام ازکار افتاده بود
خیلی یخ شده بود پاهام
سردم بود
زبونم کار نمیکرد
نتونستم به پدر و مادرم سلام کنم
بعد 3 روز که بهتر شدم
سرما خوردم
تا حالا که 9 دی هست هنوز مریضم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی