۵۸ _ علی خیلی چیزارو میفهمه
علی آخرای شهریور کارای تازه ای میکرد مثلا عقبکی راه میرفت
برقهارو روشن و خاموش میکرد گل و ماه رو که میگفتیم باما تکرار میکرد
وقتی بهش چیزی میدادیم که به کسی برسونه میبرد میرسوند
امروز که اول مهربود تونست خودشو بکشه بالای مبل و بالای تخت
هورا پسرم دیگه مرد شده گل پسرم
علی میره رو موتور شارژی و وایمیسه و مارو صدامیکنه که نگاش کنیم
امروز که 24 مهرماهه به علی گفتم در بزن و خیلی قشنگ اومد درو زد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی